تعریف اصطلاحات :
1)عرفان حقیقی:شناخت شهودی خدای متعال واسما صفات و افعال او
2)عرفان کاذب:هرنوع عرفانی که هدف آن چیزی غیر از قرب الهی باشدو راه سلوکی آن مورد تائید دین نباشد
اهمیت بحث:
1)معنویت گرایی گرایشی جهانی است
2)نفوذ وگسترش مکاتب معنویت گرایی جدید در کشورما
3)تهدیدات اعتقدی-امنیتی-فرهنگی -اقتصادی وسیاسی این معنویتها برای کشورما
4)یکی از راهای مبارزه بااسلام تولیدوتکثیر رقبا
تلاشهای غرب برای جهت دهی این گرایش جهانی:
توجه به سلیقه های وذائقه های مختلف
برنامه ریزی برای سطوح مختلف مخاطبان
استفاده از همه ظرفیتهای تبلیغی وروان شناختی
راه های نفوذ
1)استفاده از بازیهای رایانه ای وکارتون های کودکان(توجه به نقش هنروبازی در شکل دهی به نظام ارزشی وفکری جامعه
2)استفاده ازفیلم های سینمایی:فیلم های معنوی هالیوود.سینمای ماوارا
3)بهره گیری از ورزش –ورزشکاران-ورزشگاهها(یوگا-فالون دافا-جوان فالون-کابالا)
4)استفاده ازنمادها(شیطان پرستی- گروههای مسیحی)
5)استفاده ازادبیات مکتوب:به ویژه در عرصه رمان وداستانهای عرفانی(کتابهای کوئیلو –رمان هری پاتر)
تعداد و تنوع عرفانهای نوظهور
آمار دقیقی از تعداد آنها وجود ندارد.
دائرة المعارف ادیان جدید، چاپ انگلستان: 2500 دین جدید را که دارای پیروان شناخته شده هستند معرفی کرده است. برخی از آنان بسیار فعالاند و برخی بیشتر در فضای مجازی و اینترنتی فعالیت دارند.
مَلکُلم همیلتون (جامعهشناس مشهور دین): بیش از پنجهزار آیین دینی جدید!
تعداد فرقههای نو ظهور در ایران و میزان موفقیت آنها: آمار دقیقی وجود ندارد. اما فعالیت آنها در حد بسیار وسیعی است.
مهمترین فرقههای جدید معنوی
فعّال در ایران
1. ادیان سنتی: یهودیت، مسیحیت، زردشتیت،
2. صابئین
3. سایبابا
4. اوشو (باگوان شری راجینش)
5. اکنکار (سفر باستانی روح) (پال توئیچل؛ هارولد کلمپ)
6. سرخپوستی (کارلوس کاستاندا)
7. فالون دافا (لی هنگجی)
8. دالایی لاما (دالایی= اقیانوس؛ لاما= پیر)
9. رامالله (پیمان فتاحی؛ با اسم معنوی م. م. رامالله)
10.عرفان کیهانی یا عرفان حلقه (محمدعلی طاهری)
11.پائلو کوئلیو
12.مدیتیشن متعالی (تی. ام) (ماهاریشی ماهاش یوگی)
13.تی اس ام(تولدی دوباره وحرکت به روسپیدی)
فرقههای صوفی فعال در ایران
فرقههای اهل سنت:
قادریه (حسینی (در حال حاضر شیخ یحیی حسینی: در شهر بانه، خانقاه مرکزی آنها قرار دارد) کسنزانی (بنیانگذار سید محمد کسنزانی و رهبر فعلی سید نهرو کسنزانی، نجاریه (شیخ عبدالقادر نجار، الان ماموستا شیخ محمد نجار؛ در شهر پاوه)
نقشبندیه(شمسیه (سیدعبدالله نقشبندی مجددی؛ مشهد، تایباد، ترتبت جام، سرخس، بجنورد، گنبدکاوس، آزاد شهر، بندرترکمن، ...)
شاذلیه
فرقههای شیعی:
نعمتاللهیه: (گنابادیه (پرطرفدارترین فرقه در ایران؛ نورعلی تابنده)، مونس علیشاهیه (نورعلیشاه: نوربخش)، صفی علیشاهیه، کوثرعلیشاهیه)
ذهبیه (احمدیه (دزفولیها: دکتر گنجویان)، مهدویه (محسنی))
خاکساریه ((1) جلالی غلامعلیشاهی، (2) دوده معصومعلیشاهی، (3) دوده نورائی، (4) دوده عجم)
اویسیه (نادرعلی عنقا در آمریکا)
کمیلیه
بررسی مشخصههای معنویتها و عرفانهای کاذب
توجه:
عرفانهای نوظهور همگی بر بستر مدرنیته و فرهنگ غرب رویدهاند؛ به همین دلیل با مبانی و اصول این فرهنگ
کاملاً سازگارند:
(1) دینستیزی؛
(2) شکاکیت معرفتشناختی؛
(3) ناواقعگرایی معرفتی و ارزشی؛
(4) کثرتگرایی معرفتشناختی و دینی؛
(5) سکولاریسم و اینجهانگرایی؛
(6) لیبرالیسم جنسی؛
1. نادیده گرفتن اعتقاد به خدا و یا انکار وجود او
خدا در عرفان اوشو
«مردم به نزد من میآیند و میگویند ما آرزوی جستجوی خداوند را داریم. من به آنها میگویم در این باره با من صحبت نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هر گونه صحبتی دربارة جستجوی خدا بیفایده است. هیچ معنا و مفهومی در آنچه میگویند نیست.» «کلمة خدا فقط یک بهانه است. ابزاری است برای ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستی خداست. کل، الهی است و وقتی شما لبریز احساس الوهیت شوید، با کل هستی یکی خواهید شد. راه حل مشکل شما رسیدن به آن وحدت است ... هر گاه انسان به نقطهای برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است.» «... خدای من حتی یک شخص نیست، بلکه یک حضور است. ...
خدای من چیزی عینی آنجا، نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا.»
اوشومیگوید:
«روح،خودخداونداست»رازبزرگ.اوشو ص10
ویامی گوید:«خداوندیك شخص نیست،بلكه تنها تجربه ایست
كه تمام هستی رابه پدیده ای زنده مبدل می سازد.»شورشی.اوشوص 200
پال توئیچل اززبان ربازارتارز،رهبرمعنوی خود
می گوید:«هرطبقه ای برای خودخدائی وضع كرده است كه از
متخیله ساكنین آنها سرهم بندی شده وطی اعصاردرمقام
پروردگارپذیرفته شده است»سرزمین های دور ص27
خدا در عرفان اکنکار
عرفان اِکَنکار هدف اصلی تمرینات معنوی خود را خداشناسی و مواجهه با نور و صوت خداوند میداند. اما خدای مورد نظر اکنکار با خدای ادیان الهی متفاوت است. اینان بعضاً تأکید میکنند که خدایی که ادیان الهی و حتی برخی از ادیان هندی مبلغ آن هستند، اساساً وجود ندارد و ساختة خود آنان است.
بعضاً با زیرکی بیشتری دربارة خدای ادیان دیگر سخن میگویند. به جای انکار آن، ادعا میکنند که ادیان دیگر، غیر از اکنکار، همگی محصول خدای طبقة پایین و طبقة فیزیکیاند که آن را «کَلنیرانجان» یا «سلطان نیروهای منفی» مینامند.
در جایی دیگر خدا را امری سلیقهای و شخصی میدانند: «خدا آن است که هر روحی باور دارد که باشد.» خدای یک مست لایعقل همانی است که او باور دارد و خدای یک عالم بزرگ نیز همانی است که باور دارد. هر دوی آنها دربارة خدا درست میاندیشند! کسی که در جستجوی شادی است، چرا که خدا همان شادی است. این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند. حتی ممکن است آن مست به خدا نزدیکتر باشد. آنچه که مهم است این است که اولاً باید به مطلوب خود، هر چه که میخواهد باشد، علاقهمند باشند و ثانیاً، تمام تمرکز خود را بر روی جستجوی خود بگذارند.
-سای بابا:
درعرفان سای بابا نیز درباره خداتعابیرمختلفی به كارگرفته میشود.به عنوان مثال می گوید:
«خداخود دارما(رفتار صحیح)است وپوشش جهان آفرینش است»(عشق الهی راجلوه گر سازیدص18)
و یامیگوید:«شما همه سلول های زنده ای دربدن خداوندهستید.» (تعلیمات معنوی(6)ص96 )
4. مخالفت با ادیان الهی
· اکنکار: مشکلی که ماهانتا دارد چیرهگی آموزشهای غلطی است که روح سابقاً در مورد اینکه، روح القدس چیست، خدا چیست، و خدا چه چیزی نیست، گرفته است. تمام این تصورات اشتباه باید کنار گذاشته شوند ... روحانینما گفته است، شما باید این کار را انجام دهید، اگر این کار بخصوص را انجام ندهید، اگر تقاضای بخشش نکنید و یا اگر در مراسم مذهبی شرکت نکنید، روح جهنمی خواهد شد. ... حال بیشتر افراد به این دلیل در انجام سفر روح مشکل دارند که تمام این مفاهیم غلط، محکم توسط ذهن نگه داشته شدهاند. (حکمت اک، ذیل عنوان راههای پنهان ماهانتا، ص14.)
· مدعیاند با وجود ماهانتا، دیگر نیازی به تعالیم سایر ادیان وجود ندارد. «ماهانتا در هر عصری با شکوه و جلال تازهای ظاهر میشود و در بین مردم امروز قدم میزند. علم و حکمتی که او استطاعتش را دارد، بسیار پیشرفتهتر از دکترینهایی است که ادیان پر طرفدار جمعآوری کردهاند، زیرا مأموریت او آموزش دادن تکنیکهای سفر روح است.» حکمت اک، ص15.
· مدعیاند فرد میتواند یهودی یا مسیحی یا مسلمان باشد و به تعالیم اکنکار عمل کند. در عین حال، تأکید میکنند که «اکنکار مستقیمترین مسیر به سوی جهانهای بهشتی سوگماد است.»! (همان، ص16)
· توئیچل از زبان ربازارتاراز میگوید: «هر دینی را که امروزه در قدرت است نام ببر و من به تو نشان خواهم داد که فقط و فقط زائیدة یک وجدان اجتماعی است؛ نه حقیقتی که از جانب سوگماد آمده باشد. همة آن قوانینی که به عنوان قوانین الهی شناخته شدهاند، چیزی نیست جز یک وجدان اجتماعی متحول شده» دربارة محتوای ادیان نیز میگوید این ادیان بزرگ هیچ محتوایی را بازگو نمیکنند «مگر پیکری از احکام و مقررات که از جانب قشر روحانیت رسمی برای تحت کنترل نگاه داشتن پیروانشان تنظیم شده است تا بدان وسیله عنان سیاسی و اقتصادی تودههای مردم را به دست گیرند.» ((سرزمینهای دور، ص20.))
دینستیزی در آیین اوشو
· «اگر میل جنسی تو واقعاً ارضاء شود احتیاجی به آن همه وعدههای پوچ نداری، چون به خواسته هات رسیده ای. اگر میل جنسی تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کردند از این بابت احساس گناه کنی، آن وقت موهوم پرستی میتواند برای همیشه به حیاتش ادامه دهد. با این ترفند است که موهوم و موهوم پرستی انرژی خویش را از خودکشی تو به دست میآورد!» وی دین را ساخته و پرداختة روحانیان میداند و میگوید روحانیان چون نانشان در ترویج دین نهفته است، دین را سر پا نگه داشته اند و الا ادیان به خودی خود هیچ جذابیتی ندارند! (آینده طلائی، صص37-38.)
· اوشو «گناه» را ساخته و پرداختة روحانیان به منظور تسلط بر تودهها میداند و میگوید: «گناه یكی از قدی میكنند. آنها ایدههایی بس احمقانه به خوردت میدهند كه قادر به محقق ساختن آنها نیستی. سپس گناه به وجود میآید و همین كه گناه به وجود آمد، تو به دام افتاده ای. گناه راز كاسبی همة به اصطلاح ادیان تثبیت شده (بنیادگرا) است.» (الماسهای اشو، ص258.) ترفندها برای سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد می
مخالفت با احکام قضایی دین
«اکنون این یک واقعیت علمی مبرهن و مسجّل است که تنبیه کردنِ هر کس به خاطر جنایتی که مرتکب شده، حماقت محض است. این درست به این میماند که کسی را به خاطر مسلول بودن تنبیه کنند و یا چون سرطان دارد او را به زندان بیندازند.»اوشو در ادامه میگوید در جامعة ایدهآل من، دادگاه وجود دارد اما حقوقدانها و وکیلان در آن دادگاهها جایی ندارند؛ ژنشناسان همه کارهاند. اوشو میگوید کسی که دست به تجاوز جنسی میزند، به هیچ وجه نمیتوان او را واقعاً مسؤول چنان رفتاری دانست! او یا به دلیل پیروی از کشیشها و ادیانی که عزوبت را رواج میدهند به چنین کاری مبتلا شده است و یا به دلیل وجود هورمونهای جنسی در بدنش به ناچار به چنین عملی کشیده شده است. اوشو در همین زمینه میگوید: «مردی که از هورمونهای جنسی بیشتری برخوردار است باید زنان بیشتری داشته باشد. در مورد زن هم همینطور.» آینده طلایی،
9. پیروی از استاد
1. که با نامهای مختلفی نامگذاری میشود: قطب، استاد، پیر، ماهانتا، ناوال و امثال آن
2. جایگاه استاد در این تلقی در حقیقت جایگاه پیامبران و بلکه جایگاه خدا است. زیرا پیامبران جرأت و جسارت تخلف از دستورات خداوند را ندارند و خود را فقط واسطة ابلاغ دستورات و خواستههای الهی به بشر میدانند و خداوند نیز اختیاری جز ابلاغ دستورات او را به آنان نداده است: «و ما علی الرسول الا البلاغ»؛
3. اما استاد و پیر در تصوف و عرفانهای کاذب حقِ هر گونه دخالت و تصرفی در احکام الهی را دارد. به همین دلیل ممکن است به سالک دستور دهد دزدی کند. و او نه تنها حق سرپیچی از این دستور را ندارد؛ بلکه حق چون و چرا هم ندارد.
4. در عرفان اکنکار به جای توسل به خدا برای حل مشکلات، باید به پیر یا ماهانتا که رهبری
اکنکاررابر عهده دارد متوسل شد.
5 :«هر کسی که تمرینات معنوی اک را انجام دهد متوجه میشود که زندگی او به خوبی اداره میشود. این بدان سبب است که اداره کنندة حقیقی زندگی او ماهانتا است.»«اگر کسی انتظار دارد سفر روح کند، باید با ایدة وجود استاد زندة اک مشکلی نداشته باشد زیرا استاد وسیلة رسیدن به سرزمینهای خداوند است که روح الهی آن را در اختیار ما قرار داده است.» «در مدرسة اک هیچ روزنهای وجود ندارد که یک بچه بتواند به وسیلة آن از دید استاد بیرون رفته و گم شود.»
6: در عرفان ساحری نقش ناوال یا پیر آنقدر برجسته میشود که معتقدند سالک برای مواجهه با او باید تمرینها و ریاضتهای شدید و آموزشهای طولانی و دراز مدتی را تحمل نماید. و الا اگر سالک بدون تمرین و ریاضت کافی، با ناوال رو به رو شود، بلافاصله خواهد مرد. کارلوس کاستاندا مدعی است «بدون یک آموزش طولانی هیچ انسانی قادر به رویارویی با ناوال نیست. اگر یک انسان معمولی با ناوال مواجه شود بیدرنگ خواهد مرد.» گزیده مجموعه آثار، کارلوس کاستاندا،
10. لیبرالیسم جنسی: دامن زدن به مسائل جنسی
کوئلیو:«برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی. بقیه چیزها نیروی جنسی ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا میشوی. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ یک فرمول ساده است ... فرمول این است در تمام مدت رابطة جنسی، از حواس پنجگانهات استفاده کن. اگر در لحظة اوج لذت جنسی، همة این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته میشوی. (بریدا، ص192، 193.)
اوشو سکس را امری مقدس و مهمترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همة دگرگونیهای زندگی از طریق این نیرو رخ میدهد.سکس را مقدمة عبادت میداند. البته نه هر سکسی را؛ بلکه سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد! چنین سکسی است که مولِد عشق است و عشق نیز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غیر همجنس خلاصه نمیکند؛ بلکه همجنسبازی را نیز تقدیس میکند. و بهترین مکان برای دینشناسی و خداشناسی را کابارهها میداند و نه کلیساها و مساجد! (الماسهای اشو، ص383. و ص126.)
(او
اوشو انسان ایدهآل را در قالب ترکیبی با عنوان «زوربای بودایی» معرفی میکند. زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانیهای دنیوی و جسمانی، اما بودا مظهر عرفان و معنویت و زهد و کنارهگیری از دنیا است. وی در این باره میگوید: «همة تلاش من بر یک چیز متمرکز است: آفرینش انسانی نوین مثل «زربای بودا» در یک کمون نمونه همة افراد از هر دوی این کیفیتها برخوردار خواهند بود»
11. انکار معاد و طرح مسألة تناسخ
وجه مشترک همة عرفانهای شرقی و غربی و سرخپوستی همین است. البته این مسأله، امر جدیدی نیست. تناسخ از ویژگیهای مشهور ادیان و آیینهای هندی است. در یونان باستان و از سوی فیثاغوریان هم مطرح شده است.
تناسخ و پاسخدهی به مشکلات روحی
«اگر ما در زندگیهای گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشیم، احتمالاً هنوز این عواطف را در حافظة روانی خود حفظ کردهایم و شاید به همین دلیل در زندگی کنونی از احساس ترس و تنش در عذابیم.» (اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، صص39-40.)
تناسخ و حل اختلافات شخصیتی والدین و فرزندان
استدلال دیگر آیین اکنکار:
اختلافات شخصیتی والدین و فرزندانشان را جز از راه تناسخ نمیتوان توجیه کرد. چطور میشود که والدین یک کودک هیچ علاقهای به موسیقی ندارند، اما فرزند آنان نه تنها علاقمند به موسیقی میشود بلکه استعدادی درخشان در موسیقی هم دارد؟
«شاید او این استعداد را در زندگی قبلی پرورش داده و خاطرات ضعیفی از آن دوران دارد.»
استدلال از راه تجربة شخصی
اوشو و تناسخ: تمسک به تجربة شخصی.
«من مراقبه کردهام. من به نقطهای رسیدهام که از آنجا میتوانم زندگیهای قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است. این تجربة من است این به میراث هندوان، باورها یا هیچ چیز دیگرشان ربطی ندارد. من بر اساس اختیار خود سخن میگویم» (اینک برکهای کهن، ص46)
تناسخ و تحمل سختیها
دالایی لاما:
کسانی که به تناسخ باور دارند، در مصیبتها یا اصلاً رنجی نمیبرند و یا تحمل مصیبت و جدایی دوستان و عزیزان برای او خیلی آسان است. سرنوشت فرد وابستگی تام به رفتارهای خود او دارد. دالایی لاما میکوشد به پیروانش بباوراند که اعتقاد به کارما نباید باعث رکود و بیتحرکی آنان شود و گمان کنند چون زندگی کنونیشان از پیش رقم خورده است پس نباید هیچ حرکتی برای اصلاح وضع موجود داشته باشند. وی از کارما باوری فعال میسازد و میگوید با توجه به این باور باید دانست که زندگی آیندة ما در دست خود ما است پس برای بهتر شدن زندگی آیندهمان باید تلاش کنیم.
نقد و بررسی
تناسخ به این معنا که مکاتب هندی و بودایی و آیینهای نوظهور معنوی مثل اوشو و اکنکار و کوئلیو میگویند قطعاً باطل است. هم از نظر فلسفی و هم از نظر دینی.
بر اساس تناسخ، اموری از قبیل توبه، استغفار، عفو الهی، احباط عمل، و امثال آن هیچ جایگاهی ندارند.
این استدلال اوشو که میگوید من خودم وجودهای سابقم را مشاهده کردهام معلوم است که هیچ ارزش منطقی و عقلانی ندارد. در مقابل آن به سادگی میتوان ادعا کرد که میلیونها نفر دیگر چنین تجربهای نداشتهاند.
این سخن که با تناسخ بخواهیم علت اختلافات شخصیتی فرزندان را والدین توجیه کنیم، نیز واضح البطلان ا
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:
,
ساعت
2:41 توسط حامد ثامنی راد
| |